هروقت تنها میشدم و حوصله هیچ کار رو نداشتم ،تنها چیزی که حالم خوب میکرد همون دوچرخه ساده خودم بود که تو حیاط با یک قفل سیز رنک خیلی بی ریخت بسته بودم به لوله گاز،می رفتم دوچرخه رو باز می کردم ی دستی روش میکشیدم میزدم بیرون کم کم بدون هیچ کار سختی حالم خوب می شد. بعضی وقتا فکر میکردم سوار دوپای خودم شدم سبک شدم.دوچرخه من زندگی من بود.
بیاید با هم رکاب بزنیم
درباره این سایت